پيش پيش
شب از بيرون برمي گرديم. ارنواز بغل باباييش هست. بابايي ارنواز رو تختش مي خوابونه. ارنواز براي لحظه اي چشمهاش را باز مي كنه، به بابايي نگاه مي كنه و ميگه:"بابايي پيش پيشم مي كني؟"
نویسنده :
آقای پدر یا خانم مادر
12:46